بسم الله النور
سلام آقای خوبم
آقای خوبم اجازه!
طی برنامه هایی که برای بصیرت افزایی مخاطبین داشتند تصمیم گرفتند از وجود یکی از سخنرانان برای شفاف کردن فضای سیاسی استفاده کنند.
دو سه جلسه ای برنامه برگزار شد.
جلسه سوم بحث کمی داغ شد. مخالفین از این که مخالف نظراتشان اطلاعاتی داده شده بود معترض بودند.
یعنی یه جورایی داغ کرده بودند!
وقتی بهشان میگفتند: خب اعتراض می کردید، میگفتید فلان قسمت حرفتان غلط است میگفتند، نه! می ترسیم! از کجا معلوم که ما را نگیرند!
چه روزگاری ست! فعلا که در مملکت به رهبر به صورت علنی بدوبیراه می گویند و راست راست زندگی شان را میکنند اما تا می آئیم عملکرد رئیس جمهور را نقد کنیم متهم می شویم به بیسوادی و بی شناسنامه ای!
خلاصه قبول نمی کردند! البته جالب بود که یه جورایی ترسو بودنشان را اثبات می کردند که حرفی را می زدند اما حاضر نبودند پای آن بایستند!
میگفتند خاتمی برای همین نظام است! اگر هم بد است خروجی همین نظام است!!! و امثال خاتمی هم همینطور!
اما همین ها حاضر نبودند در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنند تا نشانی برای اینکه خواستار ماندگاری این نظام هستند، باشد! بالاخره اگر آقای روحانی را میخواهید خب نظامی که او رئیس جمهورش شده راهم باید بخواهید!
خلاصه!
یکی دو روزی گذشت و شد 22 بهمن!!!
جمعیت حرکت می کردند و شعار می دادند تا اینکه...
یک جوانی بالای مزدا رفته بود و داشت مقوایی که روی آن شعار نوشته بود را علم می کرد. شعاری که متنش این بود: دولت بی کفایت، استعفا استعفا!!!
اما نگذاشتند دقایقی بیشتر بگذرد، بدون اینکه جوان بینوا جنجالی بکند، ریختند روی سرش و از ماشین آوردنش پایین و دست گذاشتن روی دهانش و بردند!!!
دیگر مانده بود جلوی جمعیت بکنندش توی گونی!!!
دلش میخواست آنهایی که یکی دو روز پیش دم از آزادی بیان برپا شده توسط دولت و محدودیت توسط بچه مذهبی ها می زدند! و سپاه را متهم می کردند، بودند و این صحنه را می دیدند.
در حالی که حالا چسباندن یک شعار روی مقوا کار خاصی را انجام نمی داد.
البته در همه جای دنیا اگر دولتی وظایفش را درست انجام ندهد و حتی به ضرر مملکتش عمل کند باید جواب بدهد!
نه اینکه مخالفینش را جلوی جمعیت پایین بکشند و با خودشان ببرند!
و این قصه تا بصیرت افزایی ملت ادامه دارد!!!